بهطور خلاصه رفاه اقتصادی یک جامعه پیچیده، ذاتا نیازمند برخی از قضاوتهای اخلاقی و آماری است و ابعاد مختلف بسیاری در برابر رفاه وجود دارد.
در سال ۱۹۸۰ رونالد ریگان سوالی از مردم آمریکا پرسید که به نظر بسیار ساده بود: آیا نسبت به ۴ سال پیش اوضاع اقتصادی بهتری دارید؟ با وجود اینکه طی این ۴ سال درآمد واقعی آمریکا ۶/ ۷ درصد افزایش یافته بود ولی مخاطبان جواب منفی دادند. همچنین در سال ۱۹۹۸ هنگامی که از مردم کانادا پرسیده شد که آیا وضعیت مالیشان بهطور کلی نسبت به نسل قبل از خود در همین سن و سال (زمانی که پدرانشان هم سن آنها بودند) بهبود یافته است یا خیر، با اینکه تولید ناخالص داخلی کانادا ۶۰ درصد در ۲۵ سال گذشته افزایش یافته بود، اما ۴۴ درصد از مردم بیان کردند که وضعیت مالیشان بهبودی نداشته است. بنابراین حساب درآمد ملی ممکن است درک عمومی خوبی نسبت به روندهای اقتصادی به دست ندهد. به عبارت دیگر، در میان مردم چنین متغیری ملموس نباشد و چیز دیگری بر درک عمومی آنها اثر بیشتری داشته باشد.
سوالی که پیش میآید این است که آیا برخی از ادراکات عموم نامعقولند؟ در پاسخ به این سوال میتوان گفت که حسابهای درآمد ملی بسیاری از موارد و موضوعات (مانند اوقات فراغت و طول زندگی) را در نظر نمیگیرند، در حالیکه این موارد بهطور روشنی در رفاه افراد اثرگذار و مهم هستند. بنابراین تا زمانی که شاخص جامعی نداریم نمیتوان گفت که درک عمومی نامعقول است. در طول سالهای متمادی سیستم حسابهای ملی چارچوبی برای محاسبه روندهای رفاه اقتصادی بوده است و سرانه تولید ناخالص داخلی بهعنوان سنجش روندهای اقتصادی به کار گرفته شده است. محاسبهکنندگان حسابهای ملی اغلب معترضند که تلاشهایشان برای یکپارچه کردن ارزش ستانده اقتصادی بازار، هیچگاه بهعنوان مقیاس کاملی از رفاه اقتصادی نبوده است؛ ولی با این وجود معمولا این عنوان در نظر گرفته میشود. در کل، تحلیل ارتباط میان سرمایه اجتماعی و تولید ناخالص داخلی معمولا ماهیت دقیق اتصال میان این متغیر مهم و رفاه اقتصادی را نادیده میگیرد. در هر صورت دلیل خوبی وجود دارد که بپذیریم مواردی که در محاسبه تولید ناخالص داخلی در نظر گرفته نشده است، بهطور ویژهای با سرمایه اجتماعی در ارتباط هستند.
بهطور خلاصه رفاه اقتصادی یک جامعه پیچیده، ذاتا نیازمند برخی از قضاوتهای اخلاقی و آماری است و ابعاد مختلف بسیاری در برابر رفاه وجود دارد. بنابراین با یک عدد شاخص، به تنهایی، نمایش اهمیت ارزش قضاوتها و انتخاب مقایسه فنی در ساخت شاخصی برای رفاه اقتصادی مشکل است. بنابراین پیشنهاد شده است که شاخص رفاه اقتصادی باید بر مبنای شاخصهای مصرف، انباشت، نابرابری و ناامنی باشد؛ که همراه با آن شناخت روشنی از اوزان هریک از این اجزا بسته به ارزشهای متفاوت مشاهدهگران وجود داشته باشد. این چارچوب پایهای که در آن رفاه جامعه به مصرف و انباشت اجتماعی و به نابرابری و ناامنی فردی وابسته است با دیدگاههای نظری متنوعی که در این باره وجود دارد سازگار است. در ادامه به بررسی اجزای این شاخص میپردازیم. تولید ناخالص داخلی مقداری از درآمد تجمیعی بازاری یک جامعه است و بیشتر جایگزینهایی که برای آن پیشنهاد شده است، اغلب میزانی از میانگین درآمد سالانه را محاسبه میکنند. درآمد، یک متغیر جریان است که بهطور مستقیم ارزش تجمیعی میراثی که این نسل برای نسل بعدش قرار میدهد را در نظر نمیگیرد. گرچه آنهایی که الان زنده هستند همان طور که نگران سطح مصرف خودشان هستند، به فکر رفاه نسلهای آینده هم هستند. گذشته از این با اینکه روندهای درآمد متوسط مهم است، افراد بهطور معقولی میزان کامیابی متوسط شخصی و درجه امنیت آینده اقتصادی خود را نیز در نظر دارند. بنابراین چهار جزء یا بعد رفاه اقتصادی عبارتند از:
۱. جریانات سرانه موثر مصرف
این بعد، مصرف کالا و خدمات بازاری، جریان سرانه موثر تولید خانگی، فراغت و دیگر کالاها و خدمات غیربازاری را شامل میشود.
۲. انباشت خالص مجموعه انبارهای منابع تولیدی
این بعد، انباشت خالص سرمایه قابل مشاهده، انبارهای خانه و کالاهای مصرفی بادوام، تغییرات خالص در ارزش ذخیره منابع طبیعی، هزینههای محیطی و تغییر خالص در سطح بدهیهای خارجی را شامل میشود. این بعد بهطور ایدهآل میتواند شامل انباشت سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و سرمایهگذاری در تحقیقات و توسعه نیز باشد.
۳. توزیع درآمد- فقر و نابرابری
شامل شدت فقر و نابرابری درآمدی است.
۴. ناامنی اقتصادی
ناامنی اقتصادی ناشی از این موارد است: از دست دادن شغل و عدم استخدام، بیماری، جدایی خانواده و فقر دوران پیری. با شناسایی این چهار بعد از رفاه اقتصادی، هر شخصی با ارزشهای قضاوتی متفاوت قادر خواهد بود این ارزشها را بهطور آشکار به حساب آورد. هرکدام از این ابعاد رفاه اقتصادی، خود در اثر تجمیع دیگر روندها حاصل شدهاند. در واقع با استفاده از ابعاد این شاخص میتوانیم بیان کنیم که رفاه درک شده از سوی اشخاص تحت تاثیر این چهار بعد است.سرمایه اجتماعی گرچه ممکن است واژه جدیدی باشد، ولی در علوم اجتماعی واقعا یک مفهوم جدید نیست. همان طور که در ابعاد چهارگانه ذکر شد، سرمایه اجتماعی میتواند در بخش دوم شاخص رفاه اقتصادی موثر باشد و سنجش رفاه را تسهیل کند.