به یاد ندارم هیچگاه بیکار مانده باشم. زمان، دلنگرانی دائم من است، لذا از مشاهده افراد بیکار ،علی رغم وجود فرصتهای شغلی متعدد در جامعه ، همواره درتعجب بوده و افسوس فراوان خوردهام. مدتها به فکر نوشتن تجربیات چندین سالهی خود در زمینهی روش های پیداکردن شغل مناسب و مهمتر از آن، حفظ موقعیت شغلی با هدف راهنمایی کارجویان جوان و مبتدی بودم.
چرا که پیش از کارفرما بودنم وضعیتهای مختلف کارگری و کارمندی را تجربه کردهام ، لذا نگرانیهای هر دو قشر را به خوبی احساس و با گوشت و پوست خود لمس کردهام. انشاءالله در آینده نزدیک خاطرات و تجربههای عملی خودرا به رشته تحریر در خواهم آورد تا در اختیار عموم علاقمندان قرار گیرد.
روزانه هزاران آگهی استخدام در سایتها و روزنامههای مختلف به چاپ میرسد، اما با هر کارفرمایی که صحبت میکنم به نوعی موضوع کمبود نیروی کار مفید و خلاق را مطرح میکند. از طرفی آمارهای رسمی و غیر رسمی هم حکایت از بالا بودن میزان بیکاری در ایران دارد. مطلب در این باره بسیار است و عوامل مختلفی از قبیل قانون کار، دولتی بودن اقتصاد کشور، مهارت نداشتن نیروهای بیکار، عدم درک متقابل کارگر و کارفرما، طلبکار تربیت شدن جوانان (از همه)، عدم آگاهی درست درباره فرهنگ شراکت (حتی تقبیح شراکت بجای تبلیغ شراکت) و عوامل عدیده دیگر که هرکدام به نوبه خود دراین امر دخیل هستند و باید توسط کارشناسان و صاحب نظران امور مربوطه بررسی شده و راهحلهای مناسبی برای آنها اندیشیده شود.
کارآفرینان موفق و کارشناسان اهل فن در حوزه تأسیس، گسترش و اداره شرکتها میبایست رموز رشد و توسعه خود را در اختیار جوانان تشنه کار و اطلاعات قرار دهند ، اکثر نگاهها به مقوله شرکت و شراکت کاملاً قدیمی، ضد پیشرفت و موقتی بوده و شرکا همدیگر را به مثابه پلی برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت خود می نگرند فلذا از همان ابتدای تأسیس شرکت، طرفین وارد یک بازی موقتی میشوندکه تداوم و موفقیت آنها قطعا دور از ذهن خواهد بود.
در بسیاری موارد دیده شده که شراکتها، اگرچه با نیت دائمی ایجاد شده، اما ازعمر کوتاهی برخوردار بودهاند، مانند بعضی از ازدواجها. وای به حال شرکتهایی که با نیت کوتاهمدت و اهداف کوچک تشکیل گردند .
آنچه در تحریر این کتاب بیش از همه مد نظرم بوده است ، بررسی و توضیح اجمالی درباره روشهای پیداکردن یک شغل مناسب با درآمد خوب و راههای حفظ آن است، همینطور پرداختن به علل عدم درک متقابل دغدغههای کارگر و کارفرما توسط یکدیگر، که در صورت رفع آن از سوی طرفین، میتوان به میزان بسیاری از آمار بیکاری کاسته و نیازهای موجود در بازار کار را برطرف نمود.
متأسفانه در نظام آموزشی کشورمان از بدو تأسیس مدارس و تألیف کتب درسی تا به امروز، در هیچ رشتهی تحصیلی به مسئله مهم کسب و کار پرداخته نشده و آموزشهای لازم و کافی، در این خصوص به دانش آموزان داده نمیشود.
در واقع به تعبیر بهتر و ساده تر میتوان گفت ، هدف تمامی رشتههای تحصیلی از آموزشهای نظری و عملی، همانا راهنمایی و هدایت دانشآموختگان جهت ورود به عرصه کسب و کار و درآمد بهتر است، اما در یک کلام میتوان گفت متأسفانه ارتقاء و کمال مادی و معنوی افراد در بطن این آموزشهای ناکافی به فراموشی سپرده شدهاست.
در نظام آموزشی فعلی کشور، دانشآموختگان بعد از آموزشهای نظری، تنها با دریافت یک مدرک تحصیلی به حال خود رها میشوند،در حقیقت تنها دست آورد ملموس نظام آموزشی فعلی با توجه به مدت طولانی دوران آموزش ، یک مدرک صرف می باشد، همین امر به نوعی، آنها را از دولت، ملت، خانواده و جامعه طلب کار تربیت میکند. نسل جدید با توجه به زحمات متحمل شده در طول دورهی تحصیلی، خود را وامدار هیچ کسی نمیداند و دیگران را مسبب عدم موفقیت و رفاه خود میپندارد.
فرد فارغالتحصیل بعد از اتمام دوره آموزش متوسطه یا تحصیلات دانشگاهی و فراغت از نظام وظیفه عمومی با مشکل اساسی و عظیم، پیدا کردن فرصت شغلی مناسب و متناسب با شخصیت خود مواجه میشود.
البته لازم به یادآوری است درنظام آموزشی قدیم وزارت آموزشوپرورش، پروژه ای به نام طرح کاد(کار یا دانش) بین سالهای ۱۳۶۱ تا۱۳۷۲ به اجرا در آمد که هرچند در اجرا با اشکالاتی همراه بود اما برای آشنایی و آموزش دانشآموزان با مقوله کسب وکار در سنین نوجوانی ، طرح بسیار جالب و کارسازی بود. در این طرح دانشآموزان میبایست، کارگاهی مرتبط با رشته مورد علاقه خود پیدا کرده و جهت کسب آموزشها و مهارت های عملی، در طول هفته، یک روز در آن کارگاه حاضر میشدند.