خرگوش چگونه از دست روباه فرار میکند!!؟ میجهد و خود را زیر بوتههای خاردار میکشاند و داخل حفرههای تنگ زیر تپهها پنهان میشود، چرا!؟؟ چون این کارها از روباه برنمیآید!
بله، حق با شماست روباه خیلی قوی است، سرعت دویدنش خوب است و دندانهای تیزی هم دارد و خرگوش در قیاس با او ضعیف است و دویدنش به خوبی روباه نیست و دندانهایش هم فقط برای خوردن هویج تیزند! اما در عوض خرگوش میتواند به صورت زیگزاگی بجهد و با اندام کوچکش زیر بوتهزارها پنهان شود و این یعنی خرگوش برای بقا و نجات جانش به ناچار باید از آنچه در خانواده روباه نقطهضعف به شمار میآید استفاده کند!! یعنی چطور!؟
جواب بسیار ساده است! یعنی وقتی زورت نمیرسد و حریف قلدر و قوی است، برای شکست دادن حریف دست از جستوجوی قدرت بردار و به سراغ نقطهضعفها برو!! خواهی دید همین نقطهضعفهای تو وقتی درست به کار گرفته شوند تبدیل به نقطه قوتهایت میشوند و حریف هر چند که قلدر و قدر باشد، تسلیم میشود و یا میدان را واگذار کرده و فرار میکند!
این جمله با وجود آنکه انرژیبخش و امیدوارکننده است، اما اگر خوب روی آن تامل شود میتواند هراسآور و تکاندهنده هم باشد! خوب روی معنای این جمله فکر کنید: “شخص ضعیف وقتی زورش نمیرسد و به ظاهر فرار میکند شاید به این فکر افتاده که از نقطه ضعفهایش کمک بگیرد و آنگاه همین آدمی که فکر میکنیم ضعیف و بیدست و پا و ناتوان است ناگهان صاحب قدرت میشود و حرکاتش تعیینکننده و حیاتی میگردد و چه بسا حریفانش مجبور شوند فرسنگها از او فاصله بگیرند تا نکند در تیررس کمان نقطهضعفهای او قرار بگیرند!!؟
مثالهایی که کارآیی خارقالعاده این جمله جادویی را تایید میکنند در زندگی اجتماعی و همینطور شخصی افراد بسیار زیاد است. بد نیست در این خصوص خاطرهای را نقل کنم.
دو دانشجوی دختر را تصور کنید که در شهری دور درس میخوانند و برای تعطیلات آخر هفته میخواهند به شهر خودشان برگردند. آنها دیروقت به ترمینال اتوبوس میرسند و از بلیتفروشیکی از تعاونیها درخواست بلیت میکنند و میگویند تلفنی رزرو کردهاند. مسوول تعاونی که بدش نمیآید دو دختر معصوم و بیسرپناه را در آن وقت شب اذیت کند، با صدای بلند که همه بشنوند میگوید: “به اینها بلیت نده تا یاد بگیرند درست موقع حرکت ماشین سر و کله شان پیدا نشود!؟”
در این حالت شما بودید چه میکردید؟ مسوول تعاونی در موضع قویتری قرار دارد، .طرف مقابلش دخترانی جوان و بیدست و پا هستند که برگشت به خوابگاه در آن وقت شب هم برایشان چندان بیخطر نیست. از سوی دیگر آنها ضعیفاند و قدرت برخورد فیزیکی با مسوول تعاونی را ندارند. هر لحظه هم امکان دارد وقت بگذرد و آخرین اتوبوس حرکت کند. پس باید چه کنید؟
من خودم شاهد این ماجرا بودم و از عکسالعمل آن دختران جوان واقعا دچار حیرت شدم. یکی از آنها که راز جادویی استفاده از نقطهضعفها را میدانست با صدای بلند گفت: “این چه معنا دارد که مسوول یک تعاونی وقتی بلیت هست بگوید به دو دختر بیپناه و در راه مانده بلیت ندهند؟ چرا این مسوول فکر کرده که میتواند چنین حرفی بزند!!؟” سپس دخترک بلافاصله کاغذ سفیدی برداشت و ماوقع را به سرعت نوشت و از حاضران خواست تا پای برگه را امضا کنند که آن مسوول چنین حرفی را زده است تا روز بعد در محکمه علیه او استفاده کند!؟ جالب است بدانید مسوول تعاونی چنان یکه خورده بود و به چاپلوسی و تملق آن خانمها برخاسته بود که همه کارمندان تعاونی از خنده رودهبر شده بودند. دخترها از نقطهضعف خودشان یعنی ضعیف و آسیبپذیر بودن به خاطر شرایط جامعه و ضرورت حمایت جامعه از آنها به درستی و ظرافت استفاده کردند و جناب مسوول را سرجایش نشاندند.
دخترها زورشان نمیرسید اما از همین ضعف به نفع خود استفاده کردند و مسوول مغرور را وادار به عجز و چاپلوسی کردند. شبیه همین قضیه را نیز در حال حاضر رنگینپوستان آمریکایی و به خصوص سیاهپوستان در جامعه آمریکا دارند. سیاهان داستانهای زیادی از بدرفتاری سفیدپوستان در خاطره خود و جامعه به یادگار دارند. به همین دلیل به محض اینکه توسط پلیس یا سفیدپوستی مورد تعرض قرار میگیرند بلافاصله موضوع نژادپرستی و تفاوت رنگ پوست را به میان میآورند و جمعیتی از سیاهان هم محلهای را با خود همراه میکنند و در نتیجه از بسیاری گرفتاریها خود را نجات میدهند.
اگر کمی به فیلمهای سینمایی دهه اخیر سینمای غرب دقت کنید، میبینید که بسیاری از رییس پلیسها یا زن هستند یا سیاهپوست و آیا تا به حال از خودتان پرسیدهاید که چرا مردان قدرتمند سفید، این جایگاههای حساس را به این اشخاص واگذار کردهاند!!؟ جواب این سوال در جمله جادویی راه سوم این شماره قرار دارد: “وقتی زورت نمیرسد به سراغ نقطهضعفهایت برو و به کمک آنها بر مشکل غلبه کن!”
در رابطه با کارآیی و اثربخشی فوقالعاده روش استفاده از نقطهضعفها، حتما حکایت قهرمان افسانهای جودو ژاپن را شنیدهاید. همان قهرمانی که دست راستش قطع شده بود و تعداد فنهایی که میدانست بسیار کم بود. اما همیشه در هر مسابقهای برنده میشد چرا که از فنونی استفاده میکرد که حریف برای مقابله با آن فنها مجبور بود دست چپ او را بگیرد و او چون دست چپ نداشت پس …. نتیجه کاملا مشخص است.
نقطه ضعف این شخص باعث قهرمان شدنش میشد! قصه موش و فیل را هم که حتما شنیدهاید. فیلها به شدت از موش میترسند و به محض دیدن یک موش یک گله فیل پا به فرار میگذارد!! آنها که فقط هیکل و قواره را ملاک بزرگی میپندارند شاید باورشان نشود اما موش چون کوچک است و سریع، پس میتواند به راحتی خودش را به پاهای فیل برساند و شروع به جویدن ناخنها و پوست و کف پای فیل کند و در نتیجه زخمهای حاصل از این جویدنها فیل بزرگ را پس از مدتی بر زمین میزند و فیل به خاطر جثه بزرگی که دارد اساسا نمیتواند در مقابل سرعت و چالاکی موش از خود واکنشی نشان دهد و به همین خاطر فرار میکند.
در قبیله فیلها، کوچک بودن یک ضعف به شمار میرود اما موش از همین نقطهضعف استفاده میکند و غولپیکرترین موجود کره زمین را بر زمین میافکند!! اگر خوب روی زندگی برندهها و افراد موفق عالم مطالعه کنید میبینید بسیاری از آنها در ابتدای کار در قیاس با اطرافیانشان بسیار ضعیف و بیاهمیت بودهاند.
بیشترشان هم به خاطر شرایط خاص محیطی و فرهنگی تحت فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی قرار داشتهاند. اما درست در شرایطی که هیچکس فکر نمیکرد آنها بتوانند سرپای خود بایستند، همین اشخاص ضعیف، ناگهان از رقیبانشان پیشی گرفتند و با ارایه کاری انحصاری و مختص به خود باعث ایجاد اختلاف و تفاوتی محسوس بین خود و اطرافیانشان شدهاند و به صورت جهشی و در کمترین زمان قابل تصور، شرایط بسیار بهتری را برای خود و اطرافیانشان فراهم ساختهاند.
مثالی دیگر برای کارایی جادویی فرمول استفاده از نقطهضعفها، موفقیت غیرقابل انکار افراد دانشگاه نرفته و محروم از تحصیلات عالی در بازار کار و زندگی اجتماعی است. شاید اوایل کار، یافتن شغلی مناسب برای جوان دیپلمهای که موفق به قبولی در کنکور نشده بسیار سخت و آزاردهنده باشد، اما به مرور که جوان آبدیده میشود و از حالت خامی و نوجوانی خارج میشود و بازار را بهتر میشناسد، جایگاه خود را در بازار پیدا میکند و به سرعت در شاخهای که وارد میشود شروع به پیشرفت میکند. کافی است به این قشر از جوانان دیپلمهای که در کنکور پذیرفته نشدهاند و مجبور شدهاند وارد بازار کار شده و مستقل شوند، دقت کنید.
آنها به طور عملی کارآزموده شدهاند و آن چیزی را که ضروری است، به صورت حرفهای آموختهاند. آنها میتوانند به راحتی و در سختترین شرایط زندگی گلیم خود را از آب بیرون بکشند و حتی ازدواج کنند و تشکیل زندگی دهند. اما در مقابل، کسانی که در دانشگاه قبول شدهاند و به اجبار از کار و زندگی عادی دور ماندهاند، با وجودی که احساس قدرت و توانمندی بیشتری به خاطر ادامه تحصیل در خود متصور هستند اما به محض اینکه از فضای کلاس و درس بیرون میآیند در مقابل مردودیهای بازاری شده احساس عجز و ناتوانی میکنند. در واقع آنها در مقابل نقطهضعف این افراد احساس ناتوانی میکنند و همین نکته ظریف است که تاثیر جادویی جمله کلیدی این شماره راه سوم را چند صد برابر میسازد.
البته ناگفته نماند که قانون استفاده از نقطهضعفها فقط منحصر به افراد ضعیف و سرخورده اجتماع نیست، بلکه در زندگی تمام آدمها قابل استفاده است. از شخص مریضی که به خاطر بیماری مجبور است مدتی در منزل استراحت کند و در مقابل به فعالیتهای فکری بپردازد، تا دختر و پسر جوانی که به خاطر شرایط سخت زندگی مجبورند قواعد قناعت و صرفهجویی را بیاموزند و همینطور در سطح کلان و بزرگتر، مدیر شرکت و کارخانهای که به خاطر نوسان قیمتها مجبور است از خواباندن محصول در انبار دست بردارد و روش تولید فوری را به محض گرفتن سفارش پیشه کند و همینطور در سطوح بالاتر جامعه، همه و همه میتوانند و باید قانون استفاده از نقطهضعفها را بدانند و از آن به صورت هوشمندانه استفاده کنند.
آنها که تاریخ میخوانند خوب میدانند که حتی در سطح کشورها هم وقتی یک کشور قوی و صاحب قدرت به کشوری ضعیف حمله میکند، مردم کشور ضعیف صبوری پیشه میکنند و اجازه میدهند تا کشور قوی وارد خاکشان شود و در سراسر کشور پراکنده گردد. سپس مردم کشور ضعیف از امتیاز زبان و آشنایی خود با گوشه و کنار کشورشان استفاده میکنند و دشمن را درون خاک خودشان به صورت تدریجی و فرسایشی وادار به دادن تلفات و عقبنشینی و شکست میکنند.
نقطهضعفها هیچ وقت بد نیستند و اگر از زاویه درست و هوشمندانه به آنها نگاه شود و به صورت حساب شده از آنها استفاده گردد، میتوانند به بزرگترین دلایل پیروزی و موفقیت تبدیل شوند. راه سوم این شماره چیزی جز این جمله طلایی نیست:” وقتی زورت نمیرسد به سراغ نقطهضعفها برو و ببین چگونه میتوانی از آنها به نفع خود استفاده کنی! از قدرت پنهان در این نقاط ضعیف حیرتزده خواهی شد!!”
منبع:مجله موفقیت